logo

موسسه حسابداری چوب خط

صفر تا صد حسابداری را با موسسه حسابداری چوب خط تجربه کنید.
info@chuob-khat.com
09330542540

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین (۱)

چکیده

این مطالعه بر روی طراحی مشارکتی یک مدل فرآیندهای کلیدی در مدیریت زنجیره‌ی تأمین (SC) تمرکز دارد و همچنین اهمیت نسبی این فرایندهای کلیدی برای صنعت نیمه رسانا را مورد آنالیز قرار داده است. این طراحی و آنالیز مشارکتی بوسیله‌ی یک گروه منظم انجام می‌شود که شامل ۲۰ عضو است و این اعضا هم از بخش صنعتی و هم دانشگاهی انتخاب شده‌اند. این تحقیق بر اساس تجربیات این اعضا انجام شده است و این اعضا کسانی هستند که توانسته اند به طور موفقیت‌آمیز یک پروژه‌ی e-SCM را با موفقیت به پایان برسانند. به عنوان یک مطالعه‌ی مورد در این تحقیق، بزرگ‌ترین کارخانه‌ی ریخته گری فلزات نیمه رسانا و بزرگ‌ترین مونتاژ کننده و فروشنده‌ی سرویس‌های تست، در نظر گرفته شده اند. در این مطالعه از متدولوژی گروهی و متمرکز برای طراحی مشارکتی و از فرایند مرتبه بندی تحلیلی نامعلوم (FAHP)، برای آنالیزهای مشارکتی استفاده شده است. نتایج طراحی یک مدل فرایندهای کلیدی است که شامل ۴ بعد است: استراتژی و برنامه‌ریزی، تولید، لوجستیک و مدیریت ریسک (SMLR) که کلاً شامل ۱۵ فرایند کلیدی در این ۴ بعد وجود دارد. برآوردهای بدست آمده از آنالیز FAHP می‌تواند مهمترین بعد و ۴ فرایند کلیدی را تعیین کند. علت این مسئله این است که این برآوردها نیمی از برآورد کل در سطح خود است. مدل SMLR یک مدل مرجع کامل و ساختاری برای اجرای پروژه‌های مدیریت شبکه‌ی SC در آینده فراهم می‌آورد و بوسیله‌ی آن اطمینان حاصل می‌شود که تمام فرایند‌های کلیدی، به منظور جلوگیری از شکست‌های هزینه بر، مورد حمایت قرار گرفته اند. برآوردها (سبک و سنگین کردن ها) بدست آمده به مدیران اهمیت این فرایندهای کلیدی را گوشزد می‌کند و می‌فهمند که این فرایندها می‌تواند به آنها در اتخاذ تصمیم گیری‌های مهم در زمینه‌ی اختصاص منابع محدود (برای حمایت از فرایندهای حیاتی و کلیدی)، کمک کنند. برای تأیید نتایج و بررسی‌های بعدی در مورد مفاهیم مدیریتی، جلسات گروهی متمرکز گرفته شد و تمرین هایی در زمینه‌ی سه فرایند کلیدی مهم در صنعت تولید نیمه رسانا اجرا شد. با انجام این کارها نشان داده شد که چه فعالیت هایی می‌تواند برای بهبود این فرایندها و در نتیجه، مزیت‌های کل شبکه‌ی SC، مورد استفاده قرار گیرد. نتایج تحقیق می‌تواند به عنوان اساس برای بسیاری از تحقیقات آکادمیک مربوطه، مورد استفاده قرار گیرد.

مقدمه

این مطالعه بر روی طراحی یک مدل ساختاری و کامل برای فرآیندهای-کلیدی مورد استفاده در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین (SC) در صنعت تولید نیمه رسانا، تمرکز دارد و همچنین اهمیت نسبی این فرایندهای کلیدی بر اساس تجربیان اعضای تیم تحقیقاتی مورد ارزیابی قرار گرفت. این گروه تحقیقاتی توانستند یک پروژه‌ی مدیریت شبکه‌ی SC با مقیاس بزرگ را با موفقیت به پایان برسانند. این مطالعه از متدولوژی گروهی متمرکزبرای طراحی مشارکتی و از یک فرایند مرتبه بندی تحلیلی نامعلوم (FAHP)، برای آنالیزهای مشارکتی، استفاده کرده است. طراحی و آنالیز به صورت مشارکتی و با استفاده از یک تیم منظم و متشکل از اعضای چند شرکت انجام شده است. این تیم شامل بیش از ۲۰ عضو از بخش صنعت و دانشگاه است که دارای پیش زمینه‌ی تجاری و تکنولوژی اطلاعات هستند. مدل طراحی شده شامل ۴ بعد است: استراتژی و برنامه ریزی، تولید، لجستیک و مدیریت ریسک (SMLR) است. مدل SMLR می‌تواند یک مدل ساختاری و کامل از فرایندهای کلیدی ایجاد کند که به مدیران شبکه‌ی SC کمک می‌کند تا از بروز شکست‌های هزینه بر، جلوگیری کنند. نتایج برآورد (weighting) بدست آمده از FAHP می‌تواند به عنوان اطلاعات حیاتی در زمینه‌ی اتخاذ تصمیم گیری در پروژه‌های آینده در بخش مدریریت شبکه‌ی SC، مورد استفاده قرار گیرد.
مفهموم زنجیره‌ی تأمین می‌تواند به عنوان لوله‌های تعبیر شود که بوسیله‌ی آنها جریان‌های اطلاعاتی یا فیزیکی بین فروشندگان و مشتریان ایجاد می‌شود. از نقطه نظر عملیاتی، این خط لوله مانند یک فرایند توزیعی است. بنابراین، زنجیره‌ی تأمین نه تنها ساختاری خطی ندارد بلکه در واقع یک شبکه است. طبیعت شبکه‌های زنجیره‌ی تأمین به گونه ای هستند که آنها از یک ساختار شبکه ای پیچیده تشکیل شده اند که این ساختار از فروشندگان، تولید کنندگان، بخش‌های انبارداری و خرده فروشان تشکیل شده است. این ساختار به گونه ای سازماندهی می‌شوند تا کالاهای تجاری با کیفیت مناسب را تولید کنند و در مکان مناسب، به فروش برسانند. این عملیات باید در زمان مناسب انجام شود تا میزان هزینه‌های کل مینیمم شود، در حالی که نیازمندی‌های مشتریان نیز برطرف گردد. به عنوان یک هدف سنتی، بازده یک هدف اصلی است که به وسیله‌ی محققین و بخش‌های مختلف شبکه‌ی SC در نظر گرفته می‌شود. مدیریت شبکه‌ی SC نیز به طور همزمان می‌تواند به عنوان ایجاد یکپارچگی فرایند‌های تجاری کلیدی (از استفاده کنندگان نهایی تا مهیاکنندگان اصلی) تغریف شود که بوسیله‌ی آنها اشکال مختلفی از محصولات مهیا می‌شود و موجب افزایش ارزش مشتریان و سایر سرمایه گذاران (stake-holder) می‌شود
رقابت در بازار جهانی از حالت رقابت بین برندها، به رقابت بین SC ها تبدیل شده است. بسیاری از شرکت ها مبالغ قابل توجهی را برای توسعه‌ی مؤثر شبکه‌ی SC خود صرف می‌کنند. به هر حال، به دلیل طبیعت پیچیده و گسترده‌ی اجرای مدیریت شبکه‌ی SC، تعداد اندکی از آنها موفقیت آمیز بوده اند. شکست یک چنین سیستم هایی در سطح استراتژی، به شدت هزینه بر است و می‌تواند منجر به فروپاشی شرکت ها شود. مدیریت شبکه‌ی SC می‌تواند به عنوان یکپارچه سازی فرایند‌های تجاری کلیدی تعریف شود و بنابراین، سیستم مدیریت شبکه‌ی SC می‌تواند تنها وقتی موفقیت آمیز باشد که این سیستم از تمام فرایندهای تجاری مورد نیاز، حمایت کند. به هرحال، مطالعات اندکی وجود دارد که در مورد فرایندهای تجاری کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC ، از نقطه نظر تاریخی صحبت کرده باشند. بسیاری ازمطالعات تنها در مورد فرایند هایی صحبت کرده اند که در زمینه‌های خاص مانند پیش بینی وضع هوا، تولید یا لوجستیک بحث کرده اند. فروش نیمه رساناها در سال ۲۰۱۰، ۳۰۰ میلیارد دلار بوده است. صنعت نیمه رسانا بیش از ۱۲۰۰ میلیارد دلار در بخش سیستم‌های الکترونیکی و ۵۰۰۰ میلیارد دلار در بخش سرویس دهی، درآمد کسب کرده است. این مقدار تقریباً ۱۰ % از GDP جهانی است. به دلیل اینکه هزینه‌های ساخت یک بخش آزمایشگاهی در زمینه‌ی تولید نیمه رساناهای پیشرفته، تقریباً برابر با ۳ میلیارد دلار است، مدیریت مؤثر شبکه‌ی SC یک امر الزامی برای موفقیت شرکت‌های تولید کننده‌ی نیمه رساناها محسوب می‌شود.
از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴، شرکت تولیدی نیمه رسانای تایوان (TSMC) بزرگترین سرمایه گذاری در زمینه‌ی ریخته گری نیمه رساناها و دومین شرکت بزرگ در زمینه‌ی مدارات مجتمع (IC) در جهان را ایجاد کرده است و شرکت مهندسی نیمه رساناهای پیشرفته (ASE) که درای بزرگترین شرکت مونتاژ نیمه رساناهاست، کار آزمایش و بسته بندی این قطعات را بر عهده گرفته است. در واقع این دو شرکت یک پروژه‌ی مدیریتی در زمینه‌ی زنجیره‌ی زنجیره‌ی تأمین را ایجاد کردند که ۱۱ فرایند تجاری بین آنها وجود داشت. نتیجه‌ی این اتحاد، ایجاد یکپارچگی میان TSMC، ASE و مشتریان آنها بود. در حالی که منفعت اقتصادی مستقیم این یکپارچگی در حدود ۱۰ میلیون دلار به ازای ۲ میلیون دلار سرمایه گذاری بود، منفعت غیر مستقیم این ابتکار، در صورتی که منافع بدست آمده بوسیله‌ی مشتریان نیز در نظر گرفته می‌شد، می‌توانست تا ۱۰۰ میلیون دلار نیز برسد. با اثبات شدن موفقیت این پروژه، آنها به این نتیجه رسیدند که پروژه‌ی دو شرکتی را به یک نیروی قوی تبدیل کنند تا بدین وسیله کل صنعت نیمه رسانا از طریق استانداردسازی داده ها و پروژه با RosettaNet، بهبود یابد. این استانداردها جزء استانداردهای جهانی است که بوسیله‌ی سازمان ها و کمیته‌های مشارکتی مورد تأیید است. این داده ها که تعاریف سازمانی را استاندارد سازی کرده است، به طور گسترده بوسیله‌ی شرکت ها مورد استفاده قرار می‌گیرد و این شرکت‌های بوسیله‌ی آنها فرایندهای تجاری داخل شرکتی را برای مدیریت شبکه‌ی SC انجام می‌دهند.
این مطالعه فرایندهای کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC را در صنعت نیمه رسانا تعریف و مورد آنالیز قرار داده است. مدل SMIR تعریف شده یک مدل ساختاری و کامل از فرایندهای کلیدی فراهم می‌آورد که ازشکست جلوگیری می‌کنند. این مدل ها معمولا هزینه‌های بالایی دارد. برآوردهای حاصله و درجه بندی‌های بدست آمده از فرایند مرتبه بندی تحلیلی نامعلوم (FAHP)، استراتژی و برنامه ریزی را تدوین می‌کند. این استراتژی ها و برنامه ریزی ها دارای بالاترین درجه در لیست درجه بندی هستند و وزنی برابربا ۵۳۳۰/۰ دارند، در حالی که این اطمینان حاصل می‌شود که مشارکت میان اعضای حقیقی به سمت اهداف مورد نظر سیر می‌کند، برنامه ریزی و زمان بندی تولید بهبود به نحوی اصلاح می‌شود که نیازهای مشتری، برطرف شود، ظرفیت‌های تولید بهبود می‌یابد و سیاست مناسب لیست موجودی ، محصولات طراحی شده و سیکل طول عمر تکنولوژی ۴ فرایند با رنکینگ بالا می‌باشد که وزن کل آنها برابر با ۴۸۸۹/۰ است. نتایج به طور واضح بعد با بالاترین امتیاز و ۴ فاکتور با بالاترین امتیاز را مشخص می‌کند زیرا آنها درمدل SMLR، تقریباً نیمی از وزن کل در سطح خود را به خود اختصاص داده اند. وزن‌های بدست آمده می‌توانند به مدیران شبکه‌ی SC برای اتخاذ تصمیم گیری ها در مورد اختصاص منابع محدود (به منظور حمایت از فرایند‌های بحرانی)، کمک کند. برای تأیید نتایج و بررسی‌های دیگر در مورد مفاهیم مدیریتی، یک جلسه‌ی ثانویه به منظور بررسی فرایندهای کلیدی در صنعت تولید نیمه رسانا انجام شده است. این جلسات نشان می‌دهد که چه اعمالی می‌تواند برای بهبود فرایند ها و مزیت‌های کل شبکه‌ی SC مورد استفاده قرار گیرد. نتایج این مطالعه جهت گیری‌های مهم برای بهبود پیوسته‌ی و توسعه‌های دیگر در زمینه‌ی سیستم‌های مدیریت شبکه‌ی SC را آشکار می‌سازد. در واقع بوسیله‌ی همین جهت گیری هاست که فرایندهای کلیدی مورد نیاز، تحت حمایت قرار می‌گیرند. علاوه بر همکاری‌های ایجاد شده در بخش صنعتی، نتایج این تحقیقات می‌توانند به عنوان شالوده ای برای تحقیق دانشگاهی در زمینه‌ی مدیریت شبکه‌ی SC در صنایع مختلف، در نظر گرفته شود.

مرور مقالات

فرایندهای کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC

بسیاری از مطالعات مرتبط با فرانید‌های مدیریت شبکه‌ی SC که در دهه‌ی گذشته به چاپ رسیده است، در مورد فرایند هایی بحث می‌کند که در زمینه‌های خاصی مانند پیش بینی آب و هوا، تولید یا لوجستیک وجود دارد اما تعداد اندکی از آنها در مورد فرایند‌های کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC از نقطه نظر تاریخی، صحبت می‌کنند. این مطالعه ۴۵ فرایند مدیریتی را که قبلاً انتشار یافته است، را مورد بررسی قرار داده است و آنها را به صورت یک مدل فرایند کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC سازماندهی کرده است. در بین این ۴۵ فرآیند کلیدی، مشارکت میان شرکای حقوقی که به دنبال یک هدف یکسان هستند، بوسیله‌ی چندین مطالعه مورد اشاره قرار گرفته است. Klappich (2009) و Kim (2006) هردو بر اهمیت انتخاب شرکای حقوقی و تعیین اهداف در شبکه‌ی SC اشاره دارند و پیشنهاد می‌کنند که یک بنگاه اقتصادی که تنها سعی می‌کند تا اهداف خود درشبکه‌ی SC را بهینه سازی کند، کارایی نزدیک بینانه ای (myopic performance) دارند. Yeung و همکارانش (۲۰۰۹) پیشنهاد کردند که تولید کنندگان در زمینه‌ی مزیت‌های رقابتی، به طور روز افزون به شرکای SCخود وابسته می‌شوند و این نوع از شراکت ها به عنوان رگ بدن برای آنها محسوب می‌شود.
یکی دیگر از فرایند مورد اشاره بوسیله‌ی برخی از مقالات، بهبود برنامه و زمان بندی تولید، به منظور برطرف کردن نیازهای مشتریان است. Krajewski و همکارانش (۲۰۰۵) نشان دادند که انعطاف پذیری برنامه و زمان بندی تولید قابلیتی است که در زمان ابداع یک استراتژی‌های واکنشی و برطرف نمودن نیازهای دینامیک، مورد نیاز است. Panayides و Venus Lun (2009) نشان دادند که بسیاری از سیستم‌های مدیریت شبکه‌ی SC از برنامه ریزی‌های مشارکتی برای پیش بینی و تجدید تدارکات (CPFR) استفاده می‌کنند تا بوسیله‌ی آنها نیازمندی‌های مشتریان را برطرف کنند و مزیت‌های کامل سیستم مدیریت شبکه‌ی SC را تشخیص دهند. Ng و همکارانش (۲۰۱۰) بر روی یک فرایند در سطح عملیاتی تمرکز پیدا کردند و بوسیله‌ی آن یک گروه از تقاضاهای مشتریان را پاسخ دهی کردند.
سه مدل و تحقیق از یک سازمان‌های تحقیقاتی، یک شرکت تحقیقاتی IT و مشورتی و یک شرکت صنعتی گزارش شده اند. این سه مدل به عنوان اسکلت برای طراحی مدل فرایندهای کلیدی مورد استفاده در مدیریت شبکه‌ی SC اولیه، استفاده شده است اولین مدل، مدل رفرنس عملیاتی در زنجیره‌ی تأمین (SCOR) می‌باشد که از یک شورای زنجیره‌ی تأمین (SCC) تشکیل شده است. مدل دوم گزارشی از ۷ فرایند برنامه ریزی در زنجیره‌ی تأمین و ۷ فرایند اجرایی در زنجیره‌ی تأمین می‌باشد که درسال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ بوسیله‌ی گروه Gartner منتشر شده است. مدل آخر یک مدل تجاری مؤلفه ای (CBM) است که در دپارتمان مشاوره‌ی شرکت IBM و برای صنعت نیمه رسانا، توسعه یافته است. این سه مدل در بخش‌های زیر توصیف شده اند.

مدل SCOR

مدل SCOR فرایند SC را با استفاده از ابعاد پنج گانه‌ی زیر تعریف می‌کنند:
برنامه ریزی: فرایند‌های برنامه ریزی فعالیت‌های برنامه ریزی را با توجه به عملکرد یک زنجیره‌ی تأمین، توصیف می‌کند.
منبع: فرایند‌های منبعی سفارش دهی و دریافت محصولات و سرویس ها را توصیف می‌کند.
ساخت (make): فرایندهای ساخت فعالیت‌های مربوط به تبدیل مواد یا ایجاد مفاهیم سرویس دهی را توصیف می‌کنند.
تحویل دادن (deliver): فرایندهای تحویل دهی فعالیت‌های مربوط به ایجاد، نگهداری و پاسخ گویی به سفارشات مشتری ها را توصیف می‌کند.
بازگشت: فرانید‌های بازگشت، فعالیت‌های مربوط به جریان بازگشت محصولات از مشتری به تولید کننده، را توصیف می‌کنند.
مدل SCOR یک مدل عمومی است که مراجعی برای تمام بخش‌های صنعتی مهیا می‌کند (بدون تمرکز بر روی یک صنعت خاص). در واقع استفاده از این مدل در صنعت نیمه رسانا مشکل است زیرا این صنعت دارای ویژگی‌های خاصی است که در بخش سوم در مورد آنها صحبت خواهیم کرد.

گزارش گروه Gartner

گروه Gartner یک شرکت مشاوره ای و تحقیقاتی است که در زمینه‌ی تکنولوژی اطلاعاتی در دنیا پیشرو است. این مطالعه به دو گزارش از این گروه که در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ منتشر شده بود، اشاره می‌کند. به عنوان یک مرجع، این تحقیقات توسعه‌های آینده در این بخش را به ما نشان می‌دهد و فرایند‌های اجرایی و برنامه ریزی‌های کلیدی در زمینه‌ی SC را به ما معرفی می‌کنند. در جدول ۱ این فرایندها به طور خلاصه بیان شده اند.

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

CBM ایجاد شده بوسیله‌ی شرکت IBM

مدل تجاری مؤلفه ای (CBM) بوسیله‌ی دپارتمان مشاوره‌ی شرکت IBM پیشنهاد شده است. CBM
مورد استفاد برای صنعت نیمه رسانا، ۷۲ عملکرد تجاری ضروری را تحت ۵ تلاش تجاری و سه سطح مسئولیتی مختلف، پیشنهاد کرده است ۵ تلاش تجاری مخلتف عبارتند از بازار و تثبیت موقعیت محصول، تقاضا و مدیریت مشتری ها، تولید، توزیع و لوجستیک، تجارت و مدیریت ریسک می‌باشد. سه سطح مسئولیتی مختلف نیز عبارتند از استراتژی، ارزیابی و مدیریت و اجرا می‌باشد. CBM مورد استفاده در صنعت نیمه رسانا
مرجعی برای عملکرد‌های تجاری مورد نیاز فراهم می‌آورد که این عملکرد ها می‌توانند در فرایندهای تجاری، تجمیع شوند.
علاوه بر مطالعات اساسی بالا، این مطالعه ۴۵ فرایند مدیریتی شبکه‌ی SC را از مطالعات قبلی جمع آوری کرده است و آنها را به ۴ بعد گروه بندی کرده است تا بدین وسیله، یک مدل فرایند کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC ایجاد شود. این مدل اولیه، به عنوان یک فونداسیون برای طراحی مشارکتی است که بوسیله‌ی گروه‌های مورد بحث، بدست آمده اند.

مطالعه‌ی موردی

صنعت نیمه رسانا

صنعت نیمه رسانا به طور گسترده به عنوان یک بخش محرک رشد اقتصادی مطرح می‌شود. علت این مسئله به خاطر نقش آن به عنوان یک اهرم چندگانه و یک توانمندی تکنولوژیک در کل شبکه‌ی SC الکترونیک است. یک IC که بوسیله‌ی یک شرکت تولیدکننده‌ی مواد نیمه رسانا تولید می‌شود، جزئی است که محصول نهایی الکترونیک یا یک جزء مورد استفاده بوسیله‌ی سایر بخش ها می‌باشد. به دلیل موقعیت بالادستی این صنعت در زنجیره‌ی تأمین الکترونیک، صنعت نیمه رسانا به خاطر تقاضاهای غیر قابل پیش بینی، در عذاب است. علت این مسئله این است که شرکت‌های موجود در SC، اغلب یک بافر ذخیره سازی دارند. در طول زنجیره‌ی تولید، کل شرکت‌های درگیر، دارای نوسانات تقاضا هستند که این نوسان در حال افزایش نیز می‌باشد.

پیش زمینه شرکت ها و هدف و وسعت عمل پروژه

TSMC با درآمد ۵/۱۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱، بزرگترین کارخانه‌ی ریخته گری نیمه رساناها در جهان را در اختیار دارد و دومین تولید کننده‌ی بزرگ IC در دنیاست. گروه ASE بزرگترین مونتاژ کننده‌ی مستقل نیمه رساناها و سرویس‌های تست نهایی (FT) است. برای بهبود بازده مشارکت بین شرکای SC، TSMC و ASE شروع به انجام تلاش هایی در زمینه‌ی ایجاد یکپارچگی فرایند‌های تجاری کلیدی در بین خود، کردند. آنها این کار را در پروژه‌ی e-SCM انجام دادند که این پروژه اکثر فعالیت‌های تجاری در سیکل عمر محصولات خود را پوشش می‌داد.
هدف از انجام پروژه‌ی e-SCM ایجاد یکپارچگی در فرایندهای تجاری کلیدی و داده هایی بود که میان TSMC و ASE منتقل می‌شد. این پروژه منجر به ایجاد سطح مشترک مناسبی با مشتری هایشان می‌گردید. این پروژه دارای آزادی عمل کامل بود و تمام فعالیت‌های تجاری میان TSMC و ASE را در دو ناحیه‌ی مشارکتی زیر را در بر می‌گرفت:

مشارکت مهندسی:

معیارهای مهندسی

داده‌های بدست آمده از آزمون مهندسی
داده‌های بدست آمده
مشارکت لوجستیکی
سفارشات جدید الکترونیک (e-purchase) و تأییدیه‌ی سفارشات
داده‌های WIP
پیگیری محصولات
ملاحظات حمل و نقل
تحت این دو ناحیه، ۱۱ فرایند کلیدی جزئی وجود دارد که این فرایندها شامل نرخ بازده، نتایج آزمون ها، سفارشات و تأیید سفارشات، فرایند حل مشکل و محصولات نهایی موجود در انبار و … می‌باشند. شکل ۱ فرایندهای کلیدی میان این دو شرکت را نشان می‌دهد.

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

بعد از حصول موفقیت اولیه، پروژه‌ی e-SCM به عنوان راه حلی در زمینه‌ی مدیریت شبکه‌ی SC در تمام شرکای بالادستی و پایین دستی این دو شرکت، مورد استفاده قرار گرفت. مدل e-SCM بر روی بیش از ۲۰ مشتری TSMC و ۱۰ فروشنده‌ی ASE اعمل گردید (شکل ۲). یکپارچگی فرایند کلیدی و تجربیات تبادل اطلاعاتی به عنوان اصولی برای سه استاندارد RosettaNet یعنی RosettaNet 3D8 (برای کار در فرایند)، ۷B5 (برای سفارش کاری) و ۷B6 (برای تأیید سفارش کاری) در بخش مشاوره‌ی تولید نیمه رساناها ، مورد استفاده قرار گرفت که در حقیقت مزیت‌های این استانداردها در صنعت الکترونیک، قابل توجه است.

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

مزیت‌های پروژه

در طی دوره‌ی زمانی ۶ ساله (بین سال‌های ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۳)، این دو شرکت توانستند با سرمایه گذاری ۲ میلیارد دلاری، ۱۰ میلیارد دلار درآمد کسب کنند. جدول ۲ مزیت‌های کلی ۱۱ فرایند کلیدی را در دو گروه مشارکتی بیان کرده است.
جدول بالا تنها مزیت‌های مستقیمی را نشان می‌دههد که ذاتاً بوسیله‌ی TSMC و ASE حاصل شده اند. همانگونه که قبلا گفته شد، بیش از ۳۰شرکت در صنعت نیمه رسانا به این شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین متصل بودند. مزیت‌های غیر مستقیم شبکه‌ی SC بر روی کل صنعت می‌تواند ۱۰ برابر بیشتر ازمزیت‌های مستقیم باشد.

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

متدولوژی

گروه متمرکز
این تحقیق از گروه متمرکز (focus group ) برای طراحی مشارکتی مدل SMLR برای فرایند‌های کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC ( در صنعت تولید نیمه رسانا) استفاده کرده است. گروه متمرکز یک بحث برنامه ریزی شده‌ی دقیق است که برای بدست آوردن چشم اندازه هایی طراحی شده است که به طور مشاکتی در خصوص یک موضوع خاص کار می‌کنند. فرایند بحث به صورت گروه متمرکز شامل سه فاز است. این سه فاز در ادامه معرفی می‌شوند.
فاز اول: فاز برنامه ریزی: ابتد، اهداف و موضوعات بحث گروه متمرکز در این بخش به طور وضح تعریف می‌شوند و سپس تعدیل کننده‌های مناسب باید تعیین شوند. تعدیل کننده، فرایند بحث را تسهیل می‌کند اما از گروه‌های خاصی طرفداری نمی کند و تنها بحث را به جهتی خاص سوق می‌دهد. انتخاب عضو باید از این سه خطوط راهنما طبعیت کند: همگن بودن، غیر یکنواختی و شاخص بودن. Morgan (1997) پیشنهاد کردند که افراد مشارکت کننده باید آگاهی یکسانی نسبت به موضوعات مورد بحث داشته باشند.
فاز دوم: فاز اجرا: یک گروه از سوالات و خطوط راهنما که از قبل آماده شده اند، به ما کمک می‌کند تا بحث را تسهیل کنیم به نحوی که تمرکز از دست نرود. حافظه، نوت بردار، نسخه برداری و استفاده از ضبط صوت به طور مکرر برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار می‌گیرد. این تحقیق داده‌های مورد بحث را با استفاده از نوت برداری ثبت کرده است زیرا برخی ازشرکت کنندگان در مورد ثبت شدن موارد مورد بحث، نگران بودند.
فاز سوم: فاز آنالیز: داده‌های جمع آوری شده از این بحث گروهی مورد آنالیز قرار داده شد و نتایج در این فاز گزارش داده شد. چند روش آنالیز در این زمینه وجود دارد(Morgan، ۱۹۹۷). این تحقیق از آنالیز بر پایه‌ی نوت برداری، استفاده کرده است. یک رونوشت مختصر و یک خلاصه‌ی کوتاه برای هر بحث گروهی متمرکز آماده سازی شد تا بوسیله‌ی آن ویژگی‌های مشترک و الگوها مورد آنالیز قرار گیرند.
این مطالعه از یک روش دو مرحله ای برای طراحی یک مدل ساختاری و کامل برای فرایندهای کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC (درصنعت تولید نیمه رسانا) استفاده کرده است. اولین مرحله توسعه‌ی یک مدل فرایندی کلیدی در مدیریت شبکه‌ی SC بر پایه‌ی مباحث مرور شده در مقالات مورد بررسی در بخش دوم می‌باشد. مرحله‌ی دوم استفاده از متدولوژی گروه متمرکز به عنوان ابزار طراحی مشارکتی و اتمام کار با استفاده از مدل SMLR است.
۵ سوال زیر در هر بحث گروه متمرکز پرسیده شده است تا بدین وسیله اطمینان حاصل گردد، نتایج مورد انتظار بدست آمده است:
کدام فرانید ها به نظر، برای مدیریت شبکه‌ی SC در صنعت نیمه رسانا، حیاتی هستند؟
کدام ابعاد به نظر، برای مدیریت شبکه‌ی SC در صنعت نیمه رسانا، حیاتی هستند؟
کدام فرایند ها ناچیز هستند اما به حدی به مبحث مربوط هستند که بهتر است آنها را ترکیب کنیم؟
آیا این مدل فرایند‌های کلیدی که برای مدیریت شبکه‌ی SC در صنعت تولید نیمه رسانا استفاده شده است، مدلی کامل است؟
۷ بحث گروهی متمرکز انجام شد. تمام بحث ها با مشارکت ۵ تا ۸ شرکت کننده از بخش صنعت و دانشگاه، انجام شده است. در حالی که یک تعدیل کننده‌ی یکسان برای هر بحث استفاده شده است، شرکت کننده ها به دقت انتخاب شده اند تا ایده‌های مختلف در این بحث ها شرکت کنند. هر جلسه‌ی بحث ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه طول کشید و داده‌های هر بحث به صورت نوت برداری ثبت گردید.علت استفاده از نوت برداری این بود که برخی از شرکت کنندگان از ثبت شدن صدای خود نگران بودند. این فرایند طراحی به طور مشارکتی و با استفاده از گروهی منظم انجام می‌شد که از بیش از ۲۰ عضو تشکیل شده بودند (هم افراد دانشگاهی و هم صنعتی). جدول ۳ ترکیب تیم گروه بحث را به طور خلاصه آورده است.

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

فرایند مرتبه بندی تحلیلی نامعلوم (FAHP)

این تحقیق از فرایند مرتبه بندی تحلیلی نامعلوم برای استخراج تجربیات موفق از مدیران و بخش اجرایی پروژه‌ی e-SCM استفاده می‌کنند و بوسیله‌ی آن اهمیت نسبی فرایندهای کلیدی تعیین می‌شود. این فرایند به طور مشارکتی و با استفاده از تیم‌های متشکل از افراد چند شرکت انجام می‌شوند که در زمینه‌ی FAHP تخصص دارند. این گروه ها شامل ۲۰ عضو از TSMC و ASE هستند که در زمینه‌ی تکنولوژی اطلاعات و تجارت پیش زمینه دارند. در سال‌های اخیر، فرایند مرتبه بندی تحلیلی (AHP) که بوسیله‌ی Saaty در سال ۱۹۸۰ پیشنهاد شده است، به طور گسترده بوسیله‌ی محققین در زمینه‌ی مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. به هر حال، AHP به دلیل عدم توانایی در انعکاس مسائل مربوط به عدم قطعیت و ابهامات مربوط به تصمیم گیری، مورد انتقاد قرار می‌گیرد. برای بهود روش AHP، این مطالعه از مراحل ضروری مثلثی در FAHP و به صورت زیر استفاده می‌کند :

مرحله‌ی ۱: ساخت ساختار مرتبه ای.

ساختار مرتبه ای را با المان‌های تصمیم گیری بسازید. یعنی تعیین کنندگان معیارها و تصمیم گیرندگان نیازمند بیان اهمیت نسبی دو المان تصمیم گیری در یک سطح یکسان، هستند.

مرحله‌ی ۲: بررسی پایداری

برای اطمینان حاصل کردن از این مسئله که اولویت معیارهای تصمیم گیری، پایدار است، معادله‌ی زیر را دنبال کنید:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
در معادله‌ی بالا w بردار مشخصه‌ی ماتریس A و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) بزرگترین مقدارمشخصه‌ی ماتریس A است. پس اندیس پایداری (CI) و نسبت پایداری (CR) به صورت معادلات زیر تعریف می‌شود:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
که در اینجا n تعداد معیاری است که در این ماتریس مورد مقایسه قرار گرفته است و RI اندیس تصادفی است. RI اندیس هماهنگی متوسط است که به طور رندوم با مقایسه‌ی جفت به جفت ماتریس‌های هم اندازه، ایجاد شده است (جدول ۴).

طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)

مرحله‌ی ۳: ایجاد ماتریس‌های مثبت نامعلوم

نمرات بدست آمده از مقایسه‌ی جفت به جفت به متغیرهای زبانی تبدیل می‌شوند که بوسیله‌ی اعداد نامعلوم و مثبت مثلثی بیان می‌شود. با توجه به کارهای انجام شده بوسیله‌ی Buckley (1985)، ماتریس معکوس مثبت و نامعلوم می‌توان به صورت زیر تعریف شود:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
که در اینجا، A ̃^k ماتریس معکوس مثبت و نامعلوم بدست آمده است و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) قدر نسبی میان i و j از معیار در نظر گرفته شده است و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) است.

مرحله‌ی ۴: وزن‌های نامعلوم را محاسبه کنید.

این مطالعه وزن‌های نامعلوم را با توجه به روش لاندا – ماکس که بوسیله‌ی Csutora و Buckley پیشنهاد شده است، محاسبه می‌کند. روش لاندا – ماکس به صورت زیر توصیف می‌شود:
گرفتن تصمیم به صورت زیر است:
بیاییدα=۱ را در نظربگیریم و بدین صورت ماتریس مثبت تصمیم گیرنده‌ی k یعنی طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) را بدست آوریم. حال اگر α=۰ باشد، مرز پایینی ماتریس مثبت تصمیم گیرنده‌ی k، به ترتیب طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) می‌شود. از فرایند محاسبه‌ی وزن ها در AHP استفاده کنید تا بدین وسیله بردار وزن به صورت زیر در آید:. طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) برای i=1,2,…,n.
برای مینیمم کردن نامعلومی وزن ها، دو ثابت طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) و طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) به صورت زیر محاسبه می‌شود:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
مزر پایین تر و بالاتر وزن ها به صورت زیر تعریف می‌شود:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
با محاسبه‌ی طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) و …، ماتریس وزن نامعلوم برای تصمیم گیرنده‌ی k به صورت طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) (i=1,2,…,n) به دست می‌آید.
مرحله‌ی ۵. از وزن‌های نامعلوم هر تصمیم گیرنده، انتگرال گیری کنید. متوسط هندسی برای جمع کردن وزن‌های نامعلوم تصمیم گیرنده به صورت زیر استفاده می‌شود:
طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1)
که در اینجا،( طراحی و آنالیز مشارکتی در مدیریت شبکه‌ی زنجیره‌ی تأمین(1) ) ̅ مجموع وزن‌های نامعلوم وi و K تصمیم گیرندگان هستند . نیز وزن نامعلوم معیار i از تصمیم گیرنده‌ی k است و K عدد تصمیم گیرنده است.
استفاده از مطالب این مقاله با ذکر منبع راسخون، بلامانع می‌باشد.

بدون دیدگاه

ارسال یک نظر

نظر
نام
ایمیل
وبسایت